تامکت،گربه ای که دستش به آسمان ایران رسید!!

ساخت وبلاگ
به نام خدا

با شروع وابستگی سیاسی و در نتیجه نظامی ایران به ایالات متحده،تجاوز میگ25 های فاکسبت شوروی برای جاسوسی در خاک همسایه هم پیمان با امریکا اغاز شد.میگ 25 که جنگنده ای سریع و قدرتمند بود،با کمک دو موتور بزرگ  آر-۱۵B-300 به خاک ایران تجاوز میکرد و اف4 های فانتوم ایران،توانایی مقابله با این دشمن گریزپا را نداشتند.همچنین در صورت وارد عمل شدن پدافند هوایی ارتش که عموما از نوع هاوک بود،موشک ها هرگز به جنگنده ای که بالای 3000 کیلومتر در ساعت سرعت داشت نمی رسیدند.از این رو شاه ایران نیاز جدی به یک جنگنده رهگیر،که به سرعت های بالا دست یابد و در همین حال به خوبی مسلح شود را حس می کرد.در همین زمان نگرانی از میگ های 25 در ان سوی اقیانوس ارام نیز ادامه داشت.امریکا برای مقابله با فکسبت ها،دو گزینه اف14 تامکت و اف15 ایگل را به ایران ارایه کرد.ایرانیان تنها ارتشی نبودند که بر سر این دوراهی قرار گرفتند،متحد وقت کشور یعنی اسراییل هم با تهدیدات مشابهی از عراق و کشور های عربی مواجه بود.در نهایت اسراییلی ها اف15 را انتخاب کردند و ایرانیان اف 14 تامکت که به موشک های بلند برد فنیکس مسلح میشد برگزیدند.

البته انتخاب اف 14 برای کشوری مثل اسراییل که دارای حساسیت استراتژیکی مثل ایران نبود،با توجه به هزینه های بالای تامکت عاقلانه به نظر میرسید.تامکت به ژاپن و چند کشور دیگه هم پیشنهاد شد ولی ان ها یا تصمیم به خرید جنگنده دیگری گرفتند یا جت های خود را ارتقا دادند.

همچنین فروش این هواپیما از سوی آمریکا به یک کشور دیگر به این معنای بود که کل پروژهٔ اف-۱۴ به وسیلهٔ ایران نجات پیدا می‌کرد. زیرا ایران موافقت کرده بود که کل هزینه تحقیقات و تمام هزینه راه‌اندازی خط تولید هواپیما را به شرکت گرومن پرداخت کند تا هواپیما به تولید برسد.و این اتفاق یک کمک بزرگ برای خط تولید گرومن بود،چرا که این خط تولید در بحران مالی به سر میبرد.

دولت وقت سفارش خرید ۷۱۴ موشک فینیکس که با تامکت ترکیب مرگباری تشکیل میداد را به آمریکا داد که تا زمان انقلاب ۲۸۴ فروند از آنها به ایران تحویل داده شده بود. بعد از انقلاب، دولت ایران این سفارش را لغو کرد که ضربه بزرگی به نیروی هوایی بود.

اف 14 در مجموع بهترین خرید نظامی ایران بود،به صورتی که نقش رادار را هم بازی میکرد و توانایی رهگیری میگ های 25 را هم داشت.همچنین توانایی مسلح شدن ان به شش موشک فنیکس،ان را برای درگیری هوایی به شدت اماده کرده بود.

AIM-54 6 Pack.jpg

Image result for ‫اف 14‬‎

در عکس های بالا تامکت مسلح به موشک فنیکس را میبینید.

با تحویل نخستین دسته از اف 14 ها،تعدادی از خلبانان ایرانی که در پرواز با اف4 فانتوم مهارت داشتند،به پایگاه های نیرویی دریایی امریکا با نام های میرامار و اشینا اعزام شدند تا دوره اموزش پرواز با اف 14 را بگذرانند.

اولین دسته از خلبانان ایرانی که برای آموزش دیدن برای خلبانی این جنگنده وارد آمریکا شدند شامل ۴ نفر بودند. 

  1. سرتیپ خلبان عبدالحسین مینو سپهر
  2. سرگرد مجتبی زنگنه
  3. سرگرد محمد فرح آور
  4. سروان کاظم حیدرزاده

به فاصلهٔ کوتاهی پس از آنان، دومین دسته از خلبانان به پایگاه دریایی اُشینا در ویرجینیا اعزام شدند که شامل افراد زیر بودند:

  1. سروان جمشید افشار
  2. سروان حسین تقدیس
  3. سروان حسن افغان طلوعی
  4. سروان جلیل مسلمی
  5. سروان ابوالفضل هوشیار
  6. سروان رضا عطایی
  7. سروان بهرام قانعی
  8. سروان محمد پیراسته
  9. سروان عباس امیراصلانی
  10. سروان شهرام رستمی
  11. سروان جواد شکرایی

این خرید نظامی سنگین و پر هزینه نیروی هوایی ایران را تا به امروز سرپا نگه داشته است،در ماه مه 1977 یک تامکت ایرانی با قفل کردن روی یک هواپیمای بدون سرنشین روسی،ان را به وسیله شلیک موشک فنیکس سرنگون کرد.و همین برای قانع کردن سران شوروی کافی بود تا پرواز های فاکسبت به ایران را کنسل کنند.پرواز هایی که با شروع جنگ و دفاع مقدس،دوباره اما این بار به صورت مسلح از مبدا بغداد از سر گرفته شد.هرچند این بار تامکت برای تمام کردن کار نیمه تمامش،وارد عمل شد و با سرنگونی چند فاکسبت،پرونده این جنگنده قدر برای همیشه بر فراز اسمان ایران بسته شد.

Related image

در جریان انقلاب 57،دیپلمات های امریکایی با خارج کردن تعدادی از ابزار الکترونیک غیر قابل جایگزینی اف 14 های ایران،چند فروند از این جنگنده ها را زمینگیر کردند . همچنین اخرین اف 14 ایران هرگز تحویل نشد.اخرین تامکت ایران در امریکا ماند تا یادگار روز های خوش گذشته شود.هرچند ابهاماتی در رابطه با سرنوشت اخرین تامکت وجود دارد،اما به نظر میرسد این تامکت مدتی برای نیروی دریایی امریکا پرواز کرده و بعد اوراق شده است.عده دیگری نیز معتقدند که این تامکت در اموزشگاه تاپگان امریکا به عنوان دشمن فرضی مورد استفاده قرار گرفته است.ان چه که حقیقت تلخ این داستان است این است که این گربه جوان هرگز به ما تحویل داده نشد.

اما بیش از 60 تامکت دیگر ماندند تا نه مانند بچه گربه،بلکه مثل شیر از اسمانی به بلندای تاریخ این ملت دفاع کنند.

Related image

در عکس بالا که بی دلیل هم قرار ندادم،یادگاری یک نامرد بی شرف رو با خلبانان ترسوی عراقی میبینید.این ها همون ترسو هایی هستند که بمب هایشان را روی سر مردم بیگناه ایران میریزند اما با مشاهده تامکت، فرار را به قرار ترجیح میدهند.و همین خلبانان قهرمان تامکت هستند که ارامش رو از این بزدل ها صلب کردند.در ادامه به برسی تامکت در جنگ میپردازم.

با شروع دفاع مقدس در شهریور 1359،صدام که فکر میکرد ایران توان رزمی خود را با خروج مستشاران امریکایی از دست داده است،دست به اقدام نظامی علیه میهن ما زد که شامل حمله گسترده هوایی به پایگاه های شکاری ما به ویژه پایگاه یکم شکاری مهراباد میشد.در بعد از ظهر روز ۳۱ شهریور سال ۱۳۵۹ نیروی هوایی عراق در عملیاتی شبیه به حمله نیروی هوایی اسرائیل که در سال ۱۹۶۷ در جنگ با اعراب با حمله غافلگیرکننده نیروی هوایی مصر را از کار انداخته بود، به پایگاه‌های هوایی ایران حمله کرد، با این تصور که با این کار نیروی هوایی ایران را از کار خواهد انداخت. این عملیات موفقیت چندانی برای عراق نداشت و نیروی هوایی ایران آسیب زیادی ندید.میگ های عراقی با هجوم از چند جهت پدافند ایران را غافلگیر کرده و بمب های خود را بر سر مردم بی گناه ما فرو ریختند.تنها چند ساعت بعد از این حمله،تیمسار جواد فکوری،به همراه دیگر فرماندهان ارتش به طرح حمله تلافی پرداخت. قرار شد نام عملیات «کمان ۹۹» باشد که نمادی از فرستادن آتش خشم ملت ایران به سوی متجاوزان عراقی بود به این معنی که تیری در چله کمان گذاشته می‌شود و تا دور دست‌ترین نقاط عراق رها می‌شود، تا یادآور اسطوره ملی‌گرایی و میهن‌پرستی آرش کمانگیر باشد. عدد ۹۹ نیز از شمار صفحات طرح عملیاتی البرز گرفته شده بود.در این عملیات،140 جنگنده با برخاست از پایگاه های مختلف به اهداف خود در خاک عراق حمله کردند.تامکت ها در این عملیات برای حفاظت از تانکر های 707 و شنود های سی 130 به فنیکس مسلح شدند و عملیات را با موفقیت به پایان رساندند.

Image result for ‫عملیات کمان99‬‎

هرچند این تنها حضور تامکت ها در جبهه های جنگ نبود،اما خلبانان تامکت با این عملیات تجربه زیادی کسب کردند.در طول هشت سال جنگ حضور تامکت چنان پر قدرت و موفق بود که خلبانان عراقی دستور گرفتند بلافاصله بعد از رویت تامکت فرار کنند.چنان که حضور تامکت دسته های چهارفروندی دشمن را متلاشی می کرد و چنان ارامش خلبانان عراقی را گرفته بود که فریاد:(  اف-أربعة عشرة!!!!  هرب!!! ) اخرین کلام ان ها میشد.

Image result for ‫پیروزی های تامکت در جنگ‬‎

در طول جنگ ایران و عراق،تامکت تنها جنگنده ای بود که حامیان فاسد رژیم بعث عراق نتوانستند برای مقابله با آن چاره ای پیدا کنند.حتی با فروش چندین میراژ اف 1 فرانسوی به همراه چندصد تیر موشک اگزوسه هم کار به جایی نکشید.تامکت شکست ناپذیر بود.چنان که برای وادار کردن ایران به قبول قعطنامه 598 و فرونشاندن اتش خشم ارتش به ویژه خلبانان تامکت،کارشان به سرنگون کردن پرواز 655 رسید.اما حالا تامکت ماجرای جدیدی پیش روی خود داشت،جنگ نفتکش ها.

با گسترش جنگ نیروی هوایی عراق تلاش های خود را برای بستن شیر نفت ایران چند برابر کرد،به صورتی که روزانه چندین فروند بمب افکن عراقی مانند سوخو22 ها،میگ21،توپولوف 16 و ... برای بمباران تاسیسات نفتی ایران در شاخاب پارس پرواز می کردند اما یا در اسمان توسط تامکت ها سرنگون می شدند یا در چنگ پدافند هاوک ارتش اسیر می شدند.به همین علت نیروی هوایی عراق خود را نیازمند یک جنگنده جدید می دید که بتواند بر علیه شناور عملکرد خوبی داشته باشد.و این نیاز توسط دولت فرانسه حل شد.رقیب جدید تامکت در جنگ میراژ اف1 های مسلح به موشک ضد شناور اگزوست بودند.در ادامه خاطرات سرتیپ فضل الله جاوید نیا از خلبانان تامکت را می خوانیم که در رابطه با رویارویی هایی که تامکت ها با میراژ ها داشتند توضیح میدهند:((


بيشتر از يك سال از شروع جنگ تحميلي مي گذشت، در طول اين مدت هميشه برتري هوايي از آن نيروي هوايي ايران بود و ضربات جبران ناپذيري به نيروي هوايي عراق وارد شده بود؛ به نحوي كه امكان هر گونه ابتكار عملي از آنان سلب گرديده بود. در خلال اين مدت، كشور عراق از سوي اكثر دول غربي و شرقي تجهيز مي شد. موشك هاي پيشرفته براي هواپيماهاي ميگ 23 عراقي به منظور هدف قرار دادن كشتي هاي نفتكش كه نفت صادراتي ايران را از جزيره خارك بارگيري مي كردند، و كشتي هاي تجاري كه كالاهاي اساسي مورد نياز كشور را به بندر ماهشهر مي آوردند، در اختيار كشور عراق قرار گرفت كه با واكنش و حضور شبانه روزي هواپيماهاي گشتي اف 14 در خليج فارس مواجه و بيش از 95 درصد ماموريت هاي آنان خنثي گرديد.

در همين راستا دولتمردان عراق دست به دامان كشور فرانسه شدند و ديري نپاييد كه تعداد قابل توجهي هواپيماي ميراژ تحويل كشور عراق گرديد. با ورود اين هواپيماها، نيروي هوايي عراق جان تازه اي گرفت زيرا هواپيماهاي ميراژ به آخرين تكنولوژي جنگ الكترونيك و موشك هاي راداري و حرارتي مجهز بودند. در روزهاي اوليه آذرماه سال 1360 خلبانان عراقي موفق گرديدند با استفاده از هواپيماهاي ميراژ اشكالاتي را براي سه فروند از هواپيماهاي اف 14 كه در جنوب غرب كشور مشغول گشت هوايي بودند، بوجود آورند كه خوشبختانه خلبانان از اين ماجرا جان سالم بدر بردند.


بلافاصله از سوي سرلشكر شهيد (سرهنگ آن زمان) عباس بابايي جلسه اي با حضور كليه خلبانان اف 14 تشكيل شد و موضوع تهديد هواپيماهاي ميراژ مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت. اگر مي خواستيم از منطقه ايستايي عقب تر پرواز كنيم، عراقي ها به خواسته هاي نامشروع خودشان رسيده بودند و اين جرات به آنان داده مي شد كه بي پروا از هر نقطه اي وارد حريم هوايي كشور ما شوند و مقاصد شوم خود را به اجرا در آورند. اگر مي خواستيم از منطقه ايستايي روزهاي قبل جلوتر برويم، با تهديدات موشك هاي زمين به هواي سام دشمن كه در مناطق اشغالي غرب كشور مستقر بودند مواجه مي شديم. هر كس در انديشه چاره اي بود. جلسه تا حدود ساعت 12 شب به طول انجاميد و همگي بر اين عقيده بوديم كه نبايد به دشمن ميدان بيشتري داده شود، بايد چاره اي انديشيده مي شد كه بتوان هواپيماهاي ميراژ را مورد اصابت قرار داد.

برابر برنامه تنظيمي، اولين #پرواز نيم ساعت قبل از طلوع آفتاب بود كه من و شهيد خورشيدي (ستوانيكم آن زمان) بايد اين پرواز را انجام مي داديم. در آن جلسه من به شهيد بابايي پيشنهاد نمودم كه اگر بتوانيد هماهنگي لازم را جهت كنسل نمودن كليه پروازهاي ورودي و خروجي فرودگاه اهواز و همچنين كليه پروازهاي برون مرزي كه جهت انهدام هدف هاي مورد نظر در جنوب كشور عراق توسط شكاري بمب افكن هاي نيروي هوايي در ساعات اوليه صبح صورت مي گيرد، انجام دهند. ما مي توانيم در سكوت مطلق راديويي خلبانان عراقي را غافلگير كينم. ايشان و ساير خلبانان كاملا متوجه منظور من از اين پيشنهاد شده بودند زيرا در آن زمان اكثر پروازهاي پشتيباني هوايي توسط هواپيماهاي ترابري نيروي هوايي از آن جا انجام مي شد و همچنين كليه هواپيماهاي شكاري بمب افكن ما كه بعد از انجام ماموريت بمباران از خاك عراق وارد كشور مي شدند، ابتدا براي هواپيماهاي#اف 14 يك هدف محسوب مي شدند. همچنين هماهنگي هاي لازم جهت شناسايي هواپيماهاي ترابري مستلزم مكالمات زياد راديويي و اتلاف وقت مي گرديد كه اين خود فرصتي مناسب را براي هواپيماهاي #ميراژ فراهم مي ساخت.


همان شب پيشنهاد اين جانب با مرحوم سرتيپ خلبان بهرام هوشيار معاونت عمليات وقت نهاجا در ميان گذاشته شد و ايشان دستور لغو كليه پروازهاي شكاري بمب افكن را از پايگاه هاي جنوب و غرب كشور و پروازهاي ترابري به فرودگاه اهواز را در ساعات اوليه صبح صادر و هماهنگي هاي لازم را با رادارهاي خودي به منظور حفظ سكوت مطلق راديويي بعمل آورد.

راس ساعت مقرر به پرواز در آمديم

ساعت 5 صبح روز چهارم آذرماه سال 1360 مجددا طرح پروازي را با شهيد خورشيدي مرور و راس ساعت 30/6 از باند پروازي پايگاه هشتم شكاري به پرواز در آمديم. با اوج گيري به ارتفاع حدود 20 هزار پا رسيدم و به سمت اهواز ادامه مسير داديم.

منطقه ايستايي ما شمال اهواز تا نزديكي حميديه بود. البته عراقي ها در حوالي حميديه يك سكوي موشكي سام مستقر كرده بودند كه خود تهديدي انكار ناپذير براي ما بود. طلوع خورشيد در آن دقايق اوليه صبح براي ما يك مزيت بود زيرا ما را قادر مي ساخت كه سمت غرب را بهتر با چشم ببينيم و براي عراقي ها يك نكته منفي بود زيرا خورشيد مستقيم در چشم آنها بود و قادر به ديدن ما با چشم نبودند.
دوفروند هواپيماهاي ميراژ وارد منطقه شدند
دقايقي از طلوع خورشيد نگذشته بود كه دو فروند هواپيماي ميراژ از پايگاهي در نزديكي شهر بصره به پرواز در آمدند و با ارتفاع 22 هزار پايي وارد منطقه ايستايي خود در حوالي اروند رود شدند. آنها توسط رادارهاي زميني خود از موقعيت ما با اطلاع بودند. همانگونه كه كليه تحركات آنان براي ما پوشيده نبود. ما مي دانستيم كه هواپيماهاي دشمن براي اين كه بتوانند ما را مورد هدف قرار دهند، بايد فاصله اي كم تر از 20 مايل با ما داشته باشند. ما شايد مي توانستيم در بيشتر از اين مسافت هم اقدام به شليك موشك نماييم ولي هر چقدر مي توانستيم فاصله را كم تر از بيست مايل كنيم، شانس بيشتري براي هدف قرار دادن آنها داشتيم.


چندين بار به سمت يكديگر پرواز نموديم و كاملا همديگر را در رادارهاي مان داشتيم. ولي ميراژها از حدود فاصله 20 مايلي ما به سمت داخل كشورشان گردش مي كردند و ما به دليل وجود سكوي موشكي سام نمي توانستيم جلوتر برويم و بايد كاري مي كرديم كه آنها بيشتر داخل كشور ما شوند. هربار كه به سمت يكديگر پرواز مي كرديم آنها جرات بيشتري پيدا مي كردند و جلوتر مي آمدند. در يكي از اين نزديك و دورشدن ها بود كه تصميم نهايي را گرفتم و در فاصله حدود 25 مايلي از آنها سكوت راديويي را شكستم و به رادار زميني اعلام نمودم برمي گردم. البته مي دانستيم كه كليه مكالمات ما از طريق استراق سمع در همان لحظه ترجمه و به خلبانان ميراژ اعلام مي شد و آنها هم كه در رادارهاي شان متوجه تغيير سمت و گردش من شده بودند، به حركت خود به سمت شرق ادامه دادند.

در يك لحظه من هواپيما را invert (وارونه) نمودم و با مانوري بسيار شديد به سمت زمين رفتم (مانور spilit-s) و در ادامه گردش با مانوري ديگر شبيه به دايره (loop) مجددا ارتفاع گرفته و سر هواپيما را سمت غرب قرار دادم. شهيد خورشيدي كه كمك خلباني بسيار ماهري بود، بلافاصله رادار را روي آنان قفل نمود و ما در موقعيتي مناسب جهت شليك موشك قرار گرفتيم. يك تير موشك دوربرد فونيكس به سمت آنها شليك نمودم. هواپيماهاي ميراژ بوسيله سيستم جنگ الكترونيك خود متوجه قفل شدن رادار ما و شليك موشك هوابه هوا سمت خود شده بودند ولي چون من در ارتفاع پايين تري بودم، نمي توانستند مرا پيدا كنند. بنابراين بي هدف دو تير موشك حرارتي بدون اين كه روي ما قفل راداري انجام داده باشند شليك نمودند و چون سيستم هاي جنگ الكترونيك هواپيماي ما قفل شدن رادار و يا شليك موشكي را نشان نداده بودند من اطمينان داشتم موشك هاي شليك شده دشمن كه با چشم شاهد شليك آنها بودم، به من برخورد نخواهند كرد. چون موشك ما هنوز فعال نشده بود نياز به اطلاعات راداري از هواپيماي ما داشت. پس به سمت هواپيماهاي ميراژ پرواز را ادامه دادم تا اين كه شاهد برخورد موشك شليك شده خودم به يكي از هواپيماهاي ميراژ و انفجار آن در آسمان شمال اهواز و برخورد قطعات موشك و هواپيماي منفجر شده به هواپيماي ميراژ دوم بودم كه آن هم درحال سوختن به سمت عراق گردش نمود و همان طور كه گفتم به دليل وجود تهديدات زميني موشك سام قادر به تعقيب آن نبوديم.))

جنگ نفتکش ها تلفات سنگینی برای اقتصاد ایران داشت اما تلفات ان برای عراق و عربستان بیشتر بود.به طوری که حتی هوادریای ارتش هم وارد عمل شد و کشتی غول پیکر النصر العربی را به ته دریا فرستاد.در دهم دی ماه 1364 هم یک میراژ اف 1 توسط اتش پدافند ارتش سرنگون شد.سازمان تبلیغات ارتش عراق گزارش داد نیروی هوایی از سال 63 تعداد 20011 نوبت پرواز رزمی انجام داده است و از مجموع پرواز های برون مرزی 77 حمله به خارک و حومه ان انجام شده است.در طی این 77 حمله بیش از صدبار به شناور های نفتی ایران حمله شد و اسیب زیادی به صنعت نفت ایران وارد کرد.انطور که این گزارش ها میگویند کمر صنعت نفت ایران شکسته شد اما حقیقت این است که با وجود اسیب زیاد ایرانی ها حاضر به تسلیم نشدند.سال 64 هم عراق طبق قرارداد وظیفه داشت انچه که تامکت ها از اتاندارد ها باقی گذاشته اند را به فرانسه بازگرداند.از این رو عراق ضعیف تر شد و میدان را به تامکت واگذار کرد.اما در خلال این مدت میراژ ها کار خود را با حمله به یک کشتی که بین سیری و خارک تردد می کرد اغاز کردند.کشتی ساسپریور بزرگتر از ان بود که اگزوسه بتواند کاری از پیش ببرد به همین دلیل ساپریور بعد از تعمیر دوباره به دریا بازگشت،هرچند دوباره مورد حمله میراژ قرار گرفت و جالب اینکه بازهم غرق نشد!!از قبیل این موارد زیاد وجود دارد.مانند کشتی اتلانتیکوس،هاوایی،استیلوس و...

که همگی تلافی شدند

 

خلبان یدالله خلیلی از قهرمانان گردان F-14 پایگاه هفتم شکاری شیراز، تنها طی یک روز موفق به شکار 3 فروند جنگنده عراقی بر فراز آسمان خلیج فارس شده است.

خلبان فضل الله جاویدنیا در پروازی 3 فروندی متشکل از 2 تامکت اصفهان و یک فروند از شیراز، با استفاده از محاسبات ذهنی و بدون روشن کردن رادار، تا نزدیک‌ترین نقطه به جنگنده عراقی که میگ 23 بود رفته و در لحظه‌ای مشخص با روشن کردن رادار هواپیمایی را که غافلگیر شده است، سرنگون می‌کند.همچنین در کمتر از یک ماه 2میراژ توسط وی و کابین عقبش یعنی شهید غلامرضا خورشیدی سرنگون می شوند که باعث ارتقای درجه ان ها از سوی عباس بابایی می شود.

خلبان فریدون علی‌مازندرانی با شلیک یک تیر موشک هاوک (پروژه سجیل که دربخش بعدی به آن اشاره خواهیم کرد) یک فروند جنگنده سوپراتاندارد را که به نظر می‌رسید مدت‌ها قبل از خاک عراق خارج شده است، منهدم می‌کند.

خلبان عادلی تنها با شلیک یک تیر موشک «فینیکس» به سمت گروه پروازی 3 فروندی عراقی، هواپیمای لیدر را مورد اصابت قرار داد که به دلیل نزدیکی این 3 هواپیما به یکدیگر، هر سه آنها متلاشی می‌شوند.

 

و خاطره ای از کابین عقب اسدالله عادلی در رابطه با شکار سه فروندی میگ ها به نقل از خلبان محمد مسبوق:((

خلبانان تیزپرواز نیروی هوایی در طول جنگ هشت ساله، ضمن حماسه آفرینیهای بیشمار، رکوردهای جالبی نیز از خود به جای گذاشتند. یک فروند تامکت نیروی هوایی که در دستان پرتوان خلبانان مجرب ایرانی به شکارچی قهار آسمانها بدل شده بود، قهرمان یکی از این حماسه ها بود.

امیر سرتیپ خلبان بازنشسته محمد مسبوق که از قهرمانان هشت سال دفاع مقدس و خلبان هواپیمای پیشرفته رهگیر اف-14 می باشد، در این خصوص چنین می گوید:
((ماههای اول جنگ بود. در یک پرواز شبانه جهت گشت هوایی، همراه با ستوان یکم خلبان اسدالله عادلی به منطقه پرواز کردیم. همین که وارد منطقه ایستایی شدیم، در صفحه رادار سه فروند هواپیمای عراقی را مشاهده کردم که در یک پرواز جمع بسیار نزدیک به سمت جزیره خارک در پرواز هستند. بلافاصله موقعیت آنها را به رادار بوشهر اطلاع دادم و از آنها خواستم که وضعیت منطقه را قرمز کنند و بعد سعی کردم با اجرای تاکتیک مناسب آنها را رهگیری کنم.

پیش خودم استنباط کردم اگر هواپیمای وسطی را مورد هدف قرار دهم، امکان سرنگونی دو هواپیمای دیگر نیز در اثر انفجار سر جنگی موشک یا متلاشی شدن هواپیمای وسطی وجود دارد. با توکل بر خدا این تاکتیک انجام شد و با شلیک یک فروند موشک فونیکس از فاصله 38 مایلی، هواپیمای انتخابی را مورد اصابت قرار دادم و بعد از آن اثری از دو هواپیمای دیگر روی صفحه رادار هواپیما مشاهده نشد.

چند ثانیه بعد از شلیک موشک، رادار بوشهر نیز با کد رمز اطلاع داد که هر سه فروند هواپیما سرنگون شده اند و لاشه های آنها روی جزیره افتاده است.
این اولین باری بود که با شلیک یک فروند موشک، سه فروند هواپیمای دشمن مورد هدف قرار گرفت و سرنگون شد.))

یکی از خاطرات جالب مربوط به خلبان عادلی،نجات خلبان تامکت امریکایی است که هواپیمایش دچار مشکل شده بود.این خاطره را رد یا تکذیب نمی کنم.

به نقل از خلبان امریکایی:((

 

سال ۱۹۹۱ در جنگ اول خلیج فارس درگیری در اوج خودش بود که دستور ماموریت برام صادر شد، خیلی سریع با کابین دومم سرگرد توماس مسئول رادار هواپیما به سمت هواپیمای خودمون روی عرشه رفتیم و اف ۱۴ دی به شماره ۳۲۶۵ (سرگرد هولتگرین خلبانِ زنِ فقید، بعدها در همین هواپیما کشته شد) رفتیم.
سریع تیک آف کردیم به سمت بصره هدایت شدیم و بعد از یک درگیری مختصر به سمت ناو برمی گشتیم که صدای آژیرهای اخطارِ هیدرولیک هواپیمای تامکتمون بلندشد؛ دقایق زیادی با مهندسان و کارشناسان مستقر در ناو به رایزنی از پشت بیسیم و در ارتفاع ۱۲۰۰۰ پایی پرداختیم؛ هر یک از اونها سعی خودشون رو دادن راهکار برای برطرف کردن نقص فنی هواپیما کردند ولی ما همچنان بدون نتیجه و مستاصل به حر فهای مختلف روی فرکانس اورژانسی بیسیم گوش می دادیم. حتی خلبان های قدیمی مستقر در پایگاه عربستان که تجربه ای در پرواز با تامکت داشتن با نگرانی انواع راهنمایی های ناکارآمد رو کردند ولی با دیدن عقربه سوخت و نداشتن هیدرولیک، جهت نزدیک شدن به تانکر آماده بودیم که دستور اجکت رو در یک منطقه امن بِهِمون بدن. صداها یکی یکی قطع شد اما در همین حین صدایی آرام و متین با لهجه تگزاسی!!به من وقت به خیرگفت. جناب سرگرد، خلبانِ تامکت به گوشی؟
گفتم بله. 
خیلی آرام گفت حواست رو به من جمع کن؛ چه قدر سوخت داری؟
گفتم حدودا تا ۱۱ دقیقه.
گفت دو موتور در حالت آوانسن و... تک تک چک لیست رو مرور کرد و در آخر حرف عجیبی زد که در هیچ کتابی نوشته نشده بود. اون گفت چرخ هات رو باز کن و موتورهات رو روی ساسات کامل بذار.
من و توماس این پیشنهاد برامون عجیب بود ولی چون چاره ای نداشتیم و دیگه هواپیما رو از دست رفته می دونستیم مو به مو بهش گوش دادیم. رادار ناو هم که صدامون رو می شنید منتظر بود که این تلاش هم تموم بشه و دستور ترک هواپیما رو بده...
دوباره اون صدای آروم گفت: حالا با توکل به خدا با حداکثر سرعت به پایین شیرجه بزن!!!
من که در حال اجرای فرمان بودم باهاش شمردم یک دو سه چهار ارتفاع ۱۰، ۹، ۸ و در ارتفاع ۴۰۰۰ پایی ناگهان گفت به حالت ایستا و مانور دکا کج بشو... کردم، بعد آروم گفت عقربه هیدرولیکت رو نگاه کن.
سرگرد!!! خدای من!!! روی حداکثر توان بود!!! انگاراین هواپیما هیچ مشکلی نداشت.
سریعا با ناباوری به رادار ناو گفتم من میام برای نشستن و اونم درحیرت گفت راجرررر... و نشستم.
خدمه همگی دورم جمع شدن... بعد از لختی آرامش به مسئول هدایت عملیات گفتم اون مهندس یاخلبان جادوگری که من روهدایت کرد کیه؟ الان کجاست؟ در عربستانه یا ناو خودمون یا از مرکز (آمریکا) هدایتم کرد؟
سرهنگ برایان با خیره شدن به زمین و صدای لرزان به شمال و افق دریا اشاره کرد و گفت نمیتونی ازش تشکرکنی!!!
من بجات ازش تشکر کردم؛ چون اون الان اونجاست!!!
من به شمال خلیج فارس در امتداد انگشت اشاره سرهنگ نگاه کردم و گفتم کجا؟!؟ و سرهنگ گفت ایران!!!
من که هنوز متوجه منظور سرهنگ نشده بودم، دوباره گفتم اون تو ایران چکار می کنه؟ اون کیه؟ و سرهنگ نفسی کشید و گفت آخه ایرانیه!!!
او خلبان تامکته که صدای بیسیم تو رو شنید و اومد روی خط تا کمکت کنه!!!
دوباره با ناباوری پرسیدم آخه لهجه اش تگزاسی بود!!!
گفت آره، ۲۱ سال قبل در پایگاه آموزش تگزاس با هم بودیم؛ اسمش اسدالله عادلیه. کاپیتان خلبان، اسداله عادلی و من با صدای لرزان تکرار کردم کاپتان عادلی...
چند روز بعد نیروی دریایی ایالات متحده به صورت غیررسمی از نیروی هوایی ایران و سرهنگ شجاع خلبان و قهرمان جنگ ایران و عراق، تیمسار عادلی فعلی، مراتب تشکر و قدردانیش رو اعلام کرد.
اما امریکایی ها هیچ وقت عیب تامکت ۳۲۶۵ رو که عادلی در هوا و از فاصله ۴۰۰ میلی تشخیص داده بود، اون هم فقط با شنود بیسیم، نفهمیدند، تا نهایتاً در یک ﮔردﺵ مرگبار به چپ، موجب مرگ خانم سرگرد شد.
مادر خانم خلبان کارا هولتگرین، سال ۲۰۱۱، چندین سال پس از مرگ دخترش به دیدار عادلی رفت و از قول دخترش کارا به عادلی گفت: کاپتان! دخترم می گفت زیباترین، زندگی بخش ترین، مطمئن ترین صدای عمرم رو تو اون چند دقیقه ای که با اون خلبان دلاور ایرانی حرف می زدم، شنیدم. ای کاش روزی بشه حتی به صورت غیررسمی باهاش پروازکنم !!!؟!!  ))

 

در هر صورت،تامکت حرف های زیادی برای گفتن دارد،بر خلاف هواپیما های رقیبش که همگی بال شکسته از میدان گریختند.در ادامه به ماجرای های تامکت ها در بعد از جنگ می پردازیم.

 

ماجرای تامکت 6062

سرگرد علیرضا كریمایی از بهترین خلبانان جنگندۀ اف14 به همراه سروان مصطفی فصیحی برای آخرین ماموریت عملیاتی سال 90 خود به بوشهر اعزام شدند. امروز چهارشنبه 5 بهمن ماه نوبت شیفت آلرت آنهاست.اوضاع امنیتی آسمان مناسب نیست و آژیرهای مداوم اسكرمبل امان خلبانان را بریده است.از آغاز شیفت آلرت تا آخر شب حدود 7 سورتی پرواز كوتاه اسكرمبل داشتند كه در عین كوتاهی بسیار پر اضطراب و نفس گیر و خسته كننده است.در یكی از این پروازها مصطفی فصیحی كه در كابین عقب نقش كمك خلبان و افسر رادار وسلاح(RIO) را بر عهده دارد با گوشی موبایل خود از صفحه اسكوپ رادار فیلمبرداری میكند.18 هدف (TARGET) روی اسكوپ دیده میشود.با اضطراب میگوید : علیرضا 18 تا هدف داریم كدام را بزنیم ؟ علیرضا با كسب دستور از عملیات نهاجا راه برگشت به پایگاه را پیش میگیردو پس از چند دقیقه با عبوراز بالای جزیره شیف و دور ترافیك با پترن مشخص همیشگی روی باند نشسته و به آشیانۀ آلرت باز میگردد. سحرگاه پنج شنبه 6 بهمن 90خواب بودیم كه صدای آژیر اسكرمبل پدافندحوالی ساعت 4 صبح به صدا در آمد وهمه از خواب پریدیم.این زمان اعلام خطرو توالی آن، خبراز اتفاقات عجیبی در آسمان داشت.علیرضا و مصطفی با عجله پوتین های خود را بدون بستن بند و زیپ پوشیند و دوان دوان به سمت آشیانه هواپیمای آلرت دویدند.بین خواب و بیداری شنیدم كه مصطفی گفت : (( خدابه خیركنه.اگه برنگشتیم حلالمون كنید!)) روحیه او با این حرفها سازگار نبود و بعداز این همه سال این اولین باری بود كه این جمله را از او شنیدم.همیشه با خنده میگفت : بادمجون بم آفت نداره! روحیه بسیار بالایی داشت و به شغل خود افتخار می­كرد. هواپیمای تامكت به شماره سریال 6062-3 با این همه سال خدمت و جنگندگی جزو بهترین و سرحال­ترین تامكتهای ارتش به شمار میرفت.بطوریکه کاملترین و اکتیو ترین سامانۀ راداری را دربین تمام تامکتهای ایرانی داشت.همه پرسنل نگهداری از باب اطمینان روی این هواپیما حساب جداگانه ای بازكرده بودند.هواپیمایی كه مورد علاقه مرحوم سرتیپ جلیل زندی بود و افتخارات زیادی با آن كسب كرده بود.اول مصطفی وبعد علیرضا داخل كابین خود نشستند.ساعت4:15دقیق صبح پاورمتصل شد و با گردش كمپرسور موتور هواپیما روشن شد و پس از انجام سریع چك لیستها عمل خزش ( TAXI ) را انجام دادو به ابتدای باند رسید.بلافاصله پس از هماهنگی با برج مراقبت، علیرضا دسته گاز ( TRORRLE ) را جلوداد و پس سوز را روشن كرد.ساعت 4:23 دقیقه هواپیما با غرش مهیبی به حركت در آمد و به سبك خاص علیرضا كریمایی با 70 درجه زاویه از زمین كنده شد و اوج گرفت. تام کت بلافاصله روی خلیج فارس رفته و دو فروند هواپیمای متجاوز را شناسایی کرده و پس از توجه نکردن به اخطار پدافند و تام کت 6062-تام کت6062 اقدام به رهگیری هردو هواپیما میکند بلافاصله دو هواپیما از مرزهای ایران خارج شده حالا ساعت 4:25 دقیقه صبح است و هوا هنوز تاریک است.علیرضا راه برگشت را در پیش میگیرد.او باید طبق روال همیشه از بالای جزیره كوچك شیف عبور كند و پس از ورود به خشكی دور بزند تا در ابتدای باند قراربگیرد. هواپیما با كاهش تدریجی ارتفاع و در ارتفاع پایین با سرعت كم به سمت خشكی پیش میرود.کارکنان مواضع پدافندی ارتش كه كلاس­های پیچیده هواپیما شناسی را گذرانده اندو اف 14 را از صدای آن می­شناسند راه را برای عبور تامكت خسته باز می­گذارند.اما در مورد سپاه باید تاسف خورد كه علم را فدای اعتقادات و ظواهر میكنند.در حلیكه از ابتدای پرواز فقط 3دقیقه و 30 ثانیه سپری شده ، هواپیما بالای جزیره شیف میرسد و تا ساحل تنها 30 ثانیه زمان لازم است. پرواز در سكوت رادیویی انجام میشود.ناگهان برج مراقبت و گیرنده های زمینی ( كاروان-پست فرماندهی ) صدای فریاد سرگرد كریمایی را در اوج سكوت می­شنوند : یا حسین .... بعد صدای انفجار بسیار مهیبی تمام بوشهر را در بر میگیرد و ارتباط قطع میشود.خلبانان آلرت از خواب پریدند.یكی نقل كرده : به علیرضا پیام فرستادم : من خیلی نگرانتون هستم.شما حالتون خوبه ؟ اما زنگ گوشی داخل اطاق به صدا در آمد. موشك تور ام یك از موضع سپاه در جزیره شیف شلیك شد و به دلیل سرعت و ارتفاع پایین هیچ راهی برای فرار وجود نداشت وهواپیما در یك لحظه پودر شد و در گستره وسیعی از خلیج فارس متلاشی و پراكنده شد.در هواپیمای اف14 سامانه خروج اظطراری ejection طوری طراحی شده كه در هنگام خطر جدی خلبان را به بیرون پرتاب میكند.این فرایند كامل كه كمتر از یك ثانیه اتفاق می افتد شامل كنده شده شیشه حبابی conopy و خروج خلبانان ( اول صندلی ناوبر و بعد صندلی خلبان با زاویه افقی 45 درجه مخالف یکدیگر) می­باشد.در این مرحله یك صدم ثانیه نیز در مرگ و زندگی خلبان اثر دارد.موج انفجار به حدی بود كه سرگرد كریمایی مجال خروج را پیدا نكرد و پیكرش مانند هواپیما قطعه قطعه شد. تنها تكه هایی از روده و شكم وی كه زیر جی سوت قرار داشت در وضیعت سوخته داخل آب ریخت ، دو روز بعد توسط تیم نجات پیداشد.این تكه ها به گمان تیم نجات متعلق به هردو خلبان بود و درون تابوت هردو ی آنها آرام گرفت.اما سروان فصیحی چون نفر اول پرتاب شونده بود توسط صندلی پران مارتین بیکر از كابین خارج شد اما موج انفجار صورت وی را از ناحیه دهان به بالا متلاشی كرد و به سختی جان سپرد.به دلیل وزش باد شدید و هکس العمل های شدید وی که در حال جان کندن بود چتر نجات نارنجی رنگ وی مانند یك كفن كاملا بدور پیكرش پیچیده شد و همراه صندلی سنگین خود به قعر آب رفت و آرام گرفت.تیم نجات 48 ساعت مدام در حال جستجو بود.آنها تكه هایی از سمت راست هواپیما را که سوخته بود یافتند كه نشان میداد هواپیمادر حال گردش به راست و در زاویه بنك 35 درجه قرار داشته و موشك از پهلو و شكم به آن اصابت كرده است.ارتفاع و سرعت كم و نیز زاویه گردش هواپیما امكان دیدن موشك را از خلبانان گرفت.تنها صدای هشدار نزدیك شدن موشك آنها را به خود آورد و فریاد یاحسین شهید كریمایی كه حالا به درجه شهید سرهنگ خلبان ارتقا پیداكرده بود نیز به خاطر همین هشداربود.او حتی هنگام مرگ نیز از هواپیمای خود جدانشد و با آن ادغام شد.آنقدر با حرارت از ایمنی و كیفیت و قابلیت­های اف14 سخن میگفت كه همه را مجذوب خود و هواپیمایش میكرد.بعضی شبها كه شیفت آلرت بود از پلكان هواپیما بالا میرفت و روی كمر هواپیما میخوابید وكتابهای كابین عقب و كمك خلبان را به دقت مطالعه میكرد تا از كارهای وی اطلاع كامل داشته باشد.اوكه مخترع موتور جت ملی بود از لحاظ علم و مهارت پرواز و خصوصیات انسانی شهره همكاران و دوستانش بود.گروه نجات و امداد هرچه تفحص كرد اثر دیگری ازهواپیما و خدمه آن پیدانكرد.همه نظامیان و خانواده داغدارآنها منتظر شنیدن خبر این سانحه از رسانه ها بودند اماكوچكترین انعكاسی وجود نداشت.حتی سایتهای خبری نیز بدستور مقامات امنیتی خبر را از خروجی خود حذف كردند.مقامات استاندارو فرماندار بوشهر نیز بخاطر افشای خبر تحت فشار بودند.مساله امنیت ملی درمیان بود! در این هنگام شایعات ضدونقیض زیادی بگوش می­رسید.از اسارت خلبانها توسط امریكایی­ها گرفته تا شایعه منافق بودن آنها كه قصد داشتند نیروگاه بوشهر رابمباران كنند و تسط پدافند قهرمان سپاه ساقط شدند.این اخبار نیز بر داغ دل خانواده های داغدار می افزود حال آنكه می­شد با اعلام خبردر قالب یك پرواز آموزشی از حساسیت موضوع كاست.به هرحال تابوتها آماده تشییع بود.صبح روز شنبه 8 بهمن 90 مراسم بسیاربا شكوهی در پایگاه ششم شكاری شهید یاسینی برگزار شد و ارتشیان ارادت خود را به این دو كبوتر خونین بال نشان دادند.هنوز دل فرماندهان آشوب بود و از پیكر شهید فصیحی خبری نبود.كاری هم نمی­شد صورت داد.از جزیره شیف تا سواحل فراكه پر از تكه های پودر شده هواپیما بود.اولین چیزی كه پیدا شد چك لیستهای خیس و نیم سوختۀ خلبانان بود كه نشان از انفجار هواپیما در آسمان داشت.ساعت 11 صبح روز شنبه هواپیمای هركولس c-130 تابوت­ها را به اصفهان منتقل كرد تا در رمپ پرواز مورد استقبال خانواده ها قرارگیرد.مراسم تشریفات آمیخته با اشك و شیون پدرومادر پیر شهداو خانوادهای داغدار و خلبانان وكاركنان فنی بود.به دستور فرماندهی وقت پایگاه اصفهان سرتیپ2 خلبان علیرضا برخور، مراسم تشییع یك­روز عقب افتاد تا گروهی مامور ساختن آدمكهای یونولیتی شبیه پیكر انسان شوند.تابوت­ها آماده شد و صبح روز یكشنبه ساعت 8 صبح مراسم بی نظیری در پایگاه هشتم شكاری اصفهان برپا شد.تابوت­ها تشییع شد. بقایای پیكر شهیدكریمایی به تهران انتقال داده شد و در بهشت زهرا ، قطعه 50 ردیف 16 شماره 27 در دل خاك آرام گرفت.مراسم های گرامیداشت در حال برگزاری بود كه اتفاق عجیبی افتاد! 9 روز از این حادثه دلخراش گذشته بود كه ماهیگیران جزیره شیف و بندر بوشهر در امتداد تور ماهیگیری خود پارچه ای نارنجی رنگ را مشاهده كردند. عمق این منطقه بسیار كم است.جالب است بدانید خلیج فارس دریای كم عمقی است كه در عمیق ترین مناطق 100 متر فرورفتگی دارد.عمق اطراف جزیره شیف حدود 25 متر است.رنگ نارنجی تنها رنگی است كه در طبیعت بسیار كم یاب و یا نایاب است و علت انتخاب این رنگ در لوازم امدادی و جعبه سیاه هواپیما نیز همین است.این كفن نارنجی توسط ماهیگیران از آب خارج شد و پس از باز شدنش یك بدن بی سر همه را میخ كوب كرد.این پیكر یك خلبان شكاری است كه 9 روز تمام در آب مانده و توسط این چتر محكم مانند مروارید پیچیده شده تا از گزند جانوران دریایی محفوظ بماند.خداوند به هر كاری تواناست.نیاز به شناسایی ندارد.اتیکت روی سینه اش همه چیز را فریاد میزند: مصطفی فصیحی ! پیكرش شبانه و مخفیانه به اصفهان منتقل شد و در گلستان شهدای اصفهان درون قبر نورانی خود جای گرفت.سنگ قبر نیز عجولانه گذاشته شد تا اثر نبش قبر مخفی بماند. روح هردو این عزیزان قهرمان شاد

Related image

این اتفاق تقریبا همان اشتباهی بود که منجر به شهادت عباس بابایی شد.اف 5 وی پس از انجام ماموریت مورد اتش توپ های زو 23 سپاه قرار گرفت و بلافاصله منجر به مرگ عباس بابایی شد.عباس بابایی پس از ۶۰ مأموریت جنگی موفق در صبح روز پانزدهم مرداد ماه همراه یکی از خلبانان نیروی هوایی (سرهنگ نادری) به منظور شناسایی منطقه و تعیین راه کار اجرای عملیات، با یک فروند هواپیمای آموزشی اف–۵ از پایگاه هوایی تبریز به پرواز درآمد و وارد آسمان عراق شد. بابایی پس از انجام دادن مأموریت، به هنگام بازگشت، در منطقه عملیاتی سردشت در ۱۵ مرداد ۱۳۶۶ مورد شلیک اشتباهی توپ زو-۲۳ پدافند سپاه پاسداران مستقر در شمال سردشت قرارگرفت و از ناحیه سر مجروح شد و بلافاصله کشته‌شد. یکی از راویان مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ دربارهٔ این واقعه نوشته است: «به دنبال اصابت گلوله به هواپیمای تیمسار بابایی و اختلالی که در ارتباط هواپیما و پایگاه تبریز به وجود آمد، پایگاه مزبور به رابط هوایی سپاه اعلام کرد که یک فروند هواپیمای خودی در منطقه مرزی سقوط کرد برای کمک به یافتن خلبان و لاشه آن هر چه سریعتر اقدام نمایید. مدت کوتاهی از اعلام این موضوع نگذشته بود که فرد مذکور مجدداً تماس گرفت و در حالی که گریه امانش نمی‌داد گفت: هواپیمای مورد نظر توسط خلبان به زمین نشست، ولی یک از سرنشینان آن به علت اصابت تیر در داخل کابین کشته‌شده است.» راوی در مورد بازتاب کشته‌شدن تیمسار بابایی در جمع پرسنل سپاه نوشته است: «برخی از فرماندهان ارشد سپاه در جلسه‌ای مشغول بررسی عملیات بودند که تلفنی خبر کشته‌شدن تیمسار بابایی به اطلاع انان رسید. با شنیدن این خبر، جلسه تعطیل شد و اشک در چشمان حاضرین به خصوص آنان که آشنایی بیشتری با عباس بابایی داشتند، حلقه زد.»  بابایی در هنگام کشته‌شدن ۳۷ سال داشت.پیکر وی در مزار کشته شدگان جنگ ایران و عراق در جنوب شاهزاده حسین قزوین به خاک سپرده شد.

Image result for ‫تامکت های ایران در جنگ‬‎

و اما مگر میشود از تامکت حرف زد و از قهرمان ان،جلیل زندی حرف نزد.مردی که به عنوان برترین خلبان تامکت تاریخ شناخته می شود و موفقیت های وی اورا واجد شرایط عنوان برترین خلبان تامکت و عنوان خلبان تکخال کرده است.شهرت جلیل زندی به‌عنوان خلبان جنگندهٔ اف-۱۴ است. وی دارای ۱۱ پیروزی هوایی (۸ فروند از این پیروزی‌ها قابل استناد و اعتماد (تأییدشده توسط منابع معتبر)و ۳ فروند دیگر پیروزی احتمالی می‌باشد). این پیروزی‌ها عبارتند از: ۴ فروند میگ-۲۳، ۲ فروند سوخو-۲۲، ۲ فروند میگ-۲۱ و ۳ فروند داسو میراژ اف۱ می‌باشد. از این رو او به‌عنوان موفق‌ترین خلبان شکاری ایرانی و موفق‌ترین خلبان اف-۱۴ جهان شناخته می‌شود.متاسفانه این قهرمان بزرگ در 12 فروردین ماه 1380،در طی یک حادثه رانندگی درگذشت.پیکر او و همسرش در آرامستان بهشت زهرا قطعه ۶۶، ردیف ۱۳۷، شماره ۵۰ به خاک سپرده شد.

روحش شاد و یادش گرامی

Image result for ‫تامکت های ایران در جنگ‬‎

 ابراهيم يزدي وزير امور خارجه دولت موقت پس از انقلاب، با كشور كانادا براي فروش جنگندههاي F14 وارد مذاكره شده بود و حتي كاناداييها براي ديدن آنها به اصفهان هم رفته بودند و قرار شده بود هر جنگنده F14 را 15 ميليون دلار به كانادا بفروشد. استدلال دولت موقتی‌ها بر چند محور استوار بود؛ در ابتدا بیان می‌کردند که این اقدام کاملاً مبتنی بر دیدگاه‌های خمینی است. خمینی در برخی بیانات خود با «آهن‌پاره» خواندن هواپیماهایی که شاه در از غربی‌ها دریافت کرده بود گفته بودند که «همه‌ی این قراردادهایی که امضا کردند، قرارداد اسلحه امضا کردند، باطل بوده این قرارداد. بیایند پول ما را بدهند و آهن‌هایشان را ببرند. نفت ما را بردید پولش را بدهید؛ آهن‌هایتان را هم ببرید مال خودتان.»این استدلال غیر منطقی می توانست مسیر جنگ را به کلی تغییر دهد و باعث شود خوزستان که هیچ،عراق تا خود تهران را بگیرد.در کل باید خدا را شکر کرد که این تصمیم احمقانه به واقعیت تبدیل نشد.

این مطلب به وبلاگ بلندای اسمان با ادرسhighsky.blogfa.com تعلق دارد.

کار هما و صبا به کجا رسیده؟...
ما را در سایت کار هما و صبا به کجا رسیده؟ دنبال می کنید

برچسب : تامکت,گربه, نویسنده : highsky بازدید : 314 تاريخ : پنجشنبه 25 آبان 1396 ساعت: 18:56